
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۸۸
۱
در ازل بر ما در میخانه را بگشودهاند
تا ابد این سلطنت ما را عطا فرمودهاند
۲
ما خراباتی و رند و عاشق میخوارهایم
عالمی پیمانهٔ پر می به ما پیمودهاند
۳
نقش غیرش از خیال ما به کلی بردهاند
بنگر این آیینهٔ روشن که چون بزدودهاند
۴
مجلس رندانهٔ ما بزم سرمستان بود
بادهنوشان جهان از ذوق ما آسودهاند
۵
عاشقان در حضرت معشوق رقصی میکنند
تا ز مطرب یک دو بیت از قول ما بشنودهاند
۶
صورت و معنی عالم خوش به آیین بستهاند
در همه آیینهها بر ما رخی بنمودهاند
۷
خلوت دیده مقام نعمت الله کردهاند
نور چشم ما به ما در چشم ما بگشودهاند
نظرات