
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۹۳
۱
آب حیات ماست که می نام کرده اند
روحست و همچو راح در اینجام کرده اند
۲
آنها که زاهدند ندارند ذوق می
ترک شراب ناب به ناکام کرده اند
۳
در جام می مستیم درد خواره و رندیم دردمند خیال
ما را دوا به جام غم انجام کرده اند
۴
رخش نقش بسته اند
آنگاه از لبش طمع خام کرده اند
۵
از نور سیدم اثر صبح دیده شام
در تار زلف او خبر شام کرده اند
نظرات