شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۸۰

۱

فلولاه و لولانا لما کان الذی کانا

اگر نه ما و او بودی نبودی این و آن جانا

۲

و اما عینه فاعلم اذا ما قلت انسانا

یکی عین است و دو نامش یکی موج و یکی دریا

۳

فانا عبده حقا و ان الله مولانا

حقیقت بندهٔ اوئیم و سلطان است او ما را

۴

فلا تحجب بانسان فقد اعطاک برهانا

برون آ از حجاب خود نگر برهان ما پیدا

۵

فاعطیناه ما یبدی به فینا و اعطانا

عطا کردیم سر او و شداین مشکلَت حلا

۶

قضا رالامر مقسوما بایاه و ایانا

به هم پیوسته می‌باید که تا پیدا شود آن‌ها

۷

فاحیاه الذی یدری بقلبی حین احیانا

چه خوش حبی که می‌بخشد حیات او حیات ما

۸

و کنافیه اکوانا و اعیانا و ازمانا

همه بودیم در ذاتش که پیدا گشته‌ایم اینجا

۹

و لیس دائم فینا و لیکن ذاک احیانا

نباشد حال ما دایم بود حق دایما با ما

۱۰

به نور مهر و مه بنگر که هر دو نعمت اللهند

ز هر روز و ز شب روشن ببین در دیدهٔ بینا

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۷۷
سید جابر موسوی صالحی :

نظرات