
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۰۹
۱
عشق جان عاشقان است ای پسر
عشق جانان ، جان جان است ای پسر
۲
چشم عالم روشن است از نور او
گرچه از مردم نهان است ای پسر
۳
ما نشان در بینشانی یافتیم
این نشان بینشان است ای پسر
۴
هر که بینی دامن او را بگیر
حضرت او جو که آن است ای پسر
۵
بر در میخانه مست افتادهایم
جای ما کوی مغان است ای پسر
۶
او یکی و آینه دارد هزار
در همه بر ما عیان است ای پسر
۷
نعمت الله دُرّ دریای دل است
در سخن گوهرفشان است ای پسر
تصاویر و صوت

نظرات