
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۱۴
۱
یک نظر در چشم مست ما نگر
نور او در دیدهٔ بینا نگر
۲
آب چشم ما بهر سو شد روان
گر نظر داری درین دریا نگر
۳
در دو عالم هر چه بینی همچو ما
حضرت یکتای بی همتا نگر
۴
گر همی خواهی که بینی روی او
آینه روشن کن و خود را نگر
۵
عشق را جائی معین هست نیست
جای آن بی جای ما هر جا نگر
۶
ظاهر و باطن به همدیگر ببین
عین آن پنهان و این پیدا نگر
۷
هیچ شیئی ، بی نعمت الله کِی بوَد
نعمت الله در همه اشیا نگر
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی