شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۸۳۷

۱

مه نقاب آفتاب است ای پسر

آفتاب مه نقال است ای پسر

۲

شب چنین باشد ولی چون روز شد

روشن است و آفتابست ای پسر

۳

می نماید عالمی در چشم ما

چون حبابی پر ز آبست ای پسر

۴

ساقی ما کرد میخانه سبیل

لطف ساقی بی حسابست ای پسر

۵

میر مستانیم و با ساقی حریف

این سعادت زان جنابست ای پسر

۶

گر بخواهی هفت هیکل نزد ما

حرفی از ام الکتاب است ای پسر

۷

نعمت الله در خرابات مغان

عاشق و مست و خرابست ای پسر

تصاویر و صوت

نظرات