
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۴۰
۱
نیست شو تا هست گردی ای پسر
ور نگردی پست گردی ای پسر
۲
غیرت ار داری ز غیرش درگذر
حیف اگر پابست گردی ای پسر
۳
دست دستان زیر دست خود کنی
گرچه نو زان دست گردی ای پسر
۴
خوش در آ در بحر بی پایان ما
تا به ما پیوست گردی ای پسر
۵
عاشقی بگذاشتی دیوانه ای
گرد عقل پست گردی ای پسر
۶
زاهد مخمور باری هیچ نیست
می بخور تا مست گردی ای پسر
۷
در طریق سید سرمست ما
نیست شو تا هست گردی ای پسر
نظرات