
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۴۵
۱
نعمت الله است عالم سر به سر
نعمت الله در همه عالم نگر
۲
آفتابی رو نموده مه لقا
گشته پیدا فتنهٔ دور قمر
۳
چون یکی اندر یکی باشد یکی
آن یکی در هر یکی خوش می شمر
۴
ذوق سرمستان اگر داری بیا
از سر دنیی و عقبی در گذر
۵
جان کدام است تا بیان جان کنم
سر چه باشد در سخن گویم ز سر
۶
هرچه او از جود او دارد وجود
معتبر باشد نباشد مختصر
۷
گر خبر پرسی ز سرمستان ما
نعمت الله جو که او دارد خبر
تصاویر و صوت

نظرات