شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۸۴۷

۱

عاشق و رندیم و شاهد در نظر

دائما مستیم و از خود بی خبر

۲

چشم ما بینا به نور روی اوست

روشن است در دیدهٔ اهل نظر

۳

با خودی خود کجا یابی خدا

گر خدا خواهی تو از خود درگذر

۴

جز یکی دیگر نباشد در شمار

آن یکی را در هزاران می شمر

۵

گر نمی خواهی که بینی حسن او

آینه بردار و خود را می نگر

۶

بسته ام زنار زلفش در میان

لاجرم در خدمتش بسته کمر

۷

ز آفتاب سید هر دو سرا

می نماید نعمت الله چون قمر

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۶۴

نظرات

user_image
نعمت الله
۱۳۹۷/۱۰/۱۴ - ۰۲:۰۵:۵۹
عبارت صحیح ( گر تو ((می خواهی ))که بینی روی او ) هست ، که نمی خواهی نوشته شده .