
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۵
۱
دردمندانه بیا ما را طلب
درد دل جانا ز بودردا طلب
۲
در چنین دریای بی پایان درآ
عین ما را هم ز عین ما طلب
۳
طالب و مطلوب را با هم نگر
جای آن بی جای ما هر جا طلب
۴
چشم ما روشن به نور روی اوست
نور او در دیدهٔ بینا طلب
۵
هر کجا کنجیست گنجی در ویست
گنج اسما در همه اشیا طلب
۶
عارفانه دامن هر یک بگیر
حضرت یکتای بی همتا طلب
۷
در خرابات مغان مستانه رو
نعمت الله را در آنجا وا طلب
تصاویر و صوت

نظرات