شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۸۵۲

۱

راه را گم کرده ای جان پدر

خویش را گم کن که ره یابی دگر

۲

عشقبازی گر کنی با من نشین

جان بباز و دل بده سر هم به سر

۳

ذوق اگر داری ببینی نور او

خوش به چشم ما در آ او را نگر

۴

آینه گر صد نماید ور هزار

می نماید آفتابی در نظر

۵

یک وجود است و صفاتش بی شمار

آن یکی در هر یکی خوش می شمر

۶

عاشق و معشوق و عشقی در وجود

از وجود خود اگر یابی خبر

۷

چشم مست نعمت الله را ببین

نور او دارد همیشه در بصر

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۱۳

نظرات