
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۹۰
۱
به هر طرف که نظر می کنم توئی منظور
که دیده است چنین فاش این چنین مستور
۲
ز لطف تو نظری یافتم شدی ناظر
چه جای من که توئی ناظر و توئی منظور
۳
چو نیست در دو جهان جز یکی کراست وصال
عجب بود که یکی از یکی بود مستور
۴
به نور طلعت او روشن است دیدهٔ من
ببین که در همه عالم جز او که دارد نور
۵
ز ذوق گفته ام این شعر بشنو از سر ذوق
کسی که ذوق ندارد ز بزم ما گو دور
۶
مقام اهل دلانست صحبت جانم
چه جای روضهٔ رضوان چه قدر حور و قصور
۷
حریف سیدم و ساقی خراباتم
مدام عاشق مستم نه عاقل مخمور
تصاویر و صوت

نظرات