
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۹۲
۱
ساقی بیار جام می و دست ما بگیر
افتاده ایم بهر خدا دست ما بگیر
۲
مائیم و آب دیده و خاک درت مدام
بگذر روان تو از سر ما دست ما بگیر
۳
از ما مکن کناره که مائیم در میان
با ما جفا مجو به وفا دست ما بگیر
۴
ما پشت دست بر همه عالم فشانده ایم
آورده ایم رو به شما دست ما بگیر
۵
لطفت به بینوا نظری می کند مدام
مائیم بینوا به نوا دست ما بگیر
۶
دست نیاز سوی تو آورده ایم باز
ما را رها مکن صنما دست ما بگیر
۷
چون دست گیر جمله افتاده ها توئی
برخیز و سیدانه بیا دست ما بگیر
تصاویر و صوت

نظرات