شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۸۹۷

۱

من سودازده با عشق درافتادم باز

دل به دست سر زلف صنمی دادم باز

۲

آستان در او قبلهٔ حاجات من است

روی خود بر در آن میکده بنهادم باز

۳

کار رندان جهان بسته نماند دیگر

چون من مست در میکده بگشادم باز

۴

می خورم جام غم انجام به شادی ساقی

غم ندارم ز کس و عاشق و دلشادم باز

۵

هست بنیاد من از عاشقی و میخواری

رفته ام بر سر آن قصه و بنیادم باز

۶

نکنم عیب اگر توبه شکستم دیگر

یافتم آب حیاتی و در افتادم باز

۷

بندهٔ بندگی سید سرمستانم

از چنین بندگئی بندهٔ آزادم باز

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۷۰

نظرات