
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۸۹۹
۱
مرغ جانم می کند پرواز باز
تا به برج خود رسد شهباز باز
۲
جان بده گر وصل جانان بایدت
عاشقانه سر به پاش انداز باز
۳
بگذر از نقش خیال غیر او
خلوت دل با خدا پرداز باز
۴
در خرابات مغان مست و خراب
عزم رندی کرده ام آغاز باز
۵
گر دمی با جام می همدم شوی
ذوق یابی یک دم از دمساز باز
۶
عشقبازی کار بازی کی بود
عشق بازی ، خویش را در باز باز
۷
شعر سید عاشقانه خوش بخوان
ساز سرمستان ما بنواز باز
تصاویر و صوت

نظرات