
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۰۷
۱
به کام دل رسیدم باز امروز
جمال یار دیدم باز امروز
۲
بحمدالله که از هجران رمیدم
به وصل او رسیدم باز امروز
۳
بسی دیروز گفتم ای خداوند
جواب خود شنیدم باز امروز
۴
می خمخانهٔ معنی و صورت
به جامی در کشیدم باز امروز
۵
به ساقی خویش را بفروختم دوش
بهایش می خریدم باز امروز
۶
ندای ارجعی آمد به گوشم
به سوی شه پریدم باز امروز
۷
گلی از گلستان نعمت الله
به دست ذوق چیدم باز امروز
نظرات