شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۹۱۳

۱

بر در میخانه بنشستیم باز

توبهٔ صد ساله بشکستیم باز

۲

آب چشم ما به هر سو رو نهاد

شد روان با بحر پیوستیم باز

۳

لطف ساقی بین که از انعام او

در خرابات مغان مستیم باز

۴

دل به دست زلف او دادیم و برد

بی سر و سامان و پابستیم باز

۵

نیست گشتم از وجود و از عدم

از وجود و جود او هستیم باز

۶

با وصالش شکر می گوئیم ما

کز بلای هجر وارستیم باز

۷

رند و ساقی سید و بنده به هم

بر در میخانه بنشستیم باز

تصاویر و صوت

نظرات