
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۲۴
۱
شراب شوق را پیمانه می باش
حریف خلوت جانانه می باش
۲
اگر تو مست مجنونی ندیدی
ببین لیلی و خود دیوانه می باش
۳
در دل می زن اما در شب و روز
مقیم گوشهٔ آن خانه می باش
۴
به صورت ساحلی معنی چو دریا
ورای این و آن دردانه می باش
۵
دلت گنجنیهٔ گنجی است دائم
بیا در کنج این ویرانه می باش
۶
فدای عشق کن جان گرامی
دل و دلدار و هم جانانه می باش
۷
درآمد از در دل نعمت الله
چو شمعی تو برو پروانه می باش
تصاویر و صوت

نظرات