
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۲۸
۱
سیدی خواهی پناه و بنده باش
بنده شو در بندگی پاینده باش
۲
گر به تیغ عشق او کشته شوی
حی قیومی برو دل زنده باش
۳
در هوای گلستان عشق او
همچو غنچه با لب پر خنده باش
۴
جان فدا کن گر قبولت اوفتد
تا قیامت زین کرم شرمنده باش
۵
خیز از این سایه بنشین آفتاب
هم به نور روی او تابنده باش
۶
سروری ملک بقا گر بایدت
در خرابات فنا افکنده باش
۷
کام جان از سید ما می طلب
یک زمان همصحبت این بنده باش
نظرات