
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۳۲
۱
زر بپاش و خواجهٔ زر پاش باش
سر بنه بر پاش و خاکپاش باش
۲
زهد بگذار و به میخانه خرام
در خرابات مغان قلاش باش
۳
لذتی از عمر اگر خواهی برو
همنشین زندگی اوباش باش
۴
روز امروزت غنیمت می شمر
دی گذشت آسوده از فرداش باش
۵
گر بیابی سید هر دو سرا
ناظر آن دیدهٔ بیناش باش
نظرات