شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۹۴۰

۱

زهد بگذار و خرقه را بفروش

جام می را بگیر و خوش می نوش

۲

ذوق مستی کسی که دریابد

گرچه عاقل بود شود مدهوش

۳

در خرابات مست می گردم

همچو رندان خوشی سبو بر دوش

۴

ساغر می مدام می نوشم

سرخوشانه چو خم می در جوش

۵

راز هشیار پیش مست مگو

ور بگوئی بگو که آن می پوش

۶

گوهر بحر ماست گفتهٔ ما

خوش بود هر که می کند در گوش

۷

شاهد ماست ساقی سرمست

نعمت الله گرفته در آغوش

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۸۳

نظرات