شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۹۴۸

۱

عزتی ده مرا به عزت خویش

زنده گردان مرا به طاعت خویش

۲

غصهٔ غم ز پیش دل بردار

شادمان کن مرا به خدمت خویش

۳

در دلم آتشی است بنشانش

رحمتی کن به جان حضرت خویش

۴

پاک گردان دلم ز هستی خود

غیر را ره مده به خلوت خویش

۵

همت من ز تو تو را خواهد

برسانم به کام همت خویش

۶

دولت من وصال حضرت توست

دولتی ده مرا به دولت خویش

۷

نعمت الله به من تو بخشیدی

یا ز مستان ز بنده نعمت خویش

تصاویر و صوت

نظرات