شاه نعمت‌الله ولی
غزل شمارهٔ ۹۵۹
۱
ساقیم می رفت و رندان در پیش
جام می بر دست و مستان در پیش
۲
عزم کردم تا خرابات مغان
عاشقان و می پرستان در پیش
۳
نعره مستانه می زد دم به دم
های و هوی باده نوشان در پیش
۴
گر به مستی عربده کردی دمی
لطف فرمودی فراوان در پیش
۵
چون روان شد از برم عمر عزیز
دل روان شد از بدن جان در پیش
۶
در هوای بزم او نی در خروش
چنگ با زلف پریشان در پیش
۷
دُرد دردش نوش کن ای جان من
تا بیابی صاف درمان در پیش
۸
خضر رفته از پی ساقی ما
نوش کرده آب حیوان در پیش
۹
خوش خرامان می رود مست و خراب
نعمةالله و حریفان در پیش
تصاویر و صوت
نظرات