
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۶۰
۱
چه خوشحالی که می یابم جمالش
چه خوش خوابی که می بینیم خیالش
۲
بیا بر چشم ما بنشین زمانی
که تا بینی به چشم من جمالش
۳
برای حسن او فالی گرفتم
برآمد سورهٔ طه بفالش
۴
مثالش می نماید جام باده
نظر کن در مثال بی مثالش
۵
خراباتست و ما مست و خرابیم
نخواهد بود عقل اینجا مجالش
۶
دلم در بحر عشقش غرقه گردید
ندانم تا چه شد بیچاره حالش
۷
حلالش باد جان من حلالش
می وحدت به شادی نعمت الله
نظرات
سید احمد مجاب