
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۷
۱
وجود مطلق الحق اوست دریاب
مقید او و مطلق اوست دریاب
۲
خیال باطلت دارد پریشان
ببین مجموع را حق اوست دریاب
۳
توئی طالب توئی مطلوب ما فهم
بگو از جان که صدق اوست دریاب
۴
دل و دلدار و جان ما همه اوست
محیط و موج و زورق اوست دریاب
۵
از آن ما غرقهٔ دریای عشقیم
روان جان و مغز اوست دریاب
۶
به حق تحقیق شد ما را حقیقت
که موجود محقق اوست دریاب
۷
شراب ناب بی غش نوش کردیم
ز جامی کش مروق اوست دریاب
۸
طلسم گنج عشق دوست مائیم
ولی فتاح و مطلق اوست دریاب
۹
اگر سید اناالحق زد به حق زد
چو گویای اناالحق اوست دریاب
نظرات