شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۹۸۱

۱

عالم عرض است و جوهرش حق

این است رموز سر مطلق

۲

جانست چو موج و دل چو دریا

مائیم حباب و تن چو زورق

۳

گنجیم و طلسم مائی ماست

بگشای به عشق بند مغلق

۴

عاشق صور است و معنی معشوق

وین هر دو ز عشق گشته مشتق

۵

عشقش به اشارت اصابع

کرده مه بدر عقل را شق

۶

ما بلبل گلستان عشقیم

نالان به نوای خوش به رونق

۷

مستیم و خراب همچو سید

گویای اناالحقیم و بر حق

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۹۷

نظرات