
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۸۴
۱
در محیطی فکنده ام زورق
که دو عالم در اوست مستغرق
۲
نتوان زورق از محیط شناخت
یا وجود محیط از زورق
۳
نور خوشید در سپهر یکی است
شد مرتب میان صبح و شفق
۴
هو هو لا اله الا هو
نیک دریاب سر این مغلق
۵
خود پرستی و ما و من گوئی
راه گم کرده ای ایا احمق
۶
دیدهٔ ما ندید غیری را
تا گشودیم دیده را بر حق
۷
نعمت الله جام می بخشد
تا بنوشید راوق مطلق
نظرات