
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۹۸
۱
خواجه مخمور باز ماند به مال
رند سرمست و جام مالامال
۲
خواجه درویش شد چو مال نماند
عرض و مالش برفت و ماند وبال
۳
گرچه مالش نماند او باقیست
گو برو از برای مال و منال
۴
حالیا خوش به ذوق می گردد
حال ما با محول الاحوال
۵
نقش غیری خیال اگر بندی
نزد ما باشد آن خیال محال
۶
جام گیتی نما چو می نگرم
می نماید جمال او به کمال
۷
ساقیم سید است و من سرمست
باده درجام همچو آب زلال
نظرات