
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۹۹
۱
دل صفهٔ صفاست و ما صوفیان دل
دل خلوت خداست و ما ساکنان دل
۲
یار است در میان و منم در کنار جان
یار است در کنار و منم در میان دل
۳
هر کس معانی دل و جان کی بیان کند
از جان ما شنو به حقیقت بیان دل
۴
از اهل دل نشان دلم جو که در جهان
جزاهل دل کسی نشناسد نشان دل
۵
عقلست در ولایت تن کارساز جان
عشقست در ممالک جان پاسبان دل
۶
ای جان بیا و بادهٔ صافی ما بنوش
از دست ساقئی که بود خاص از آن دل
۷
سید چو بلبلی است که در بوستان عشق
میسازد این نوای خوش از بوستان دل
تصاویر و صوت

نظرات