
شاه نعمتالله ولی
قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۰
۱
منت خدای را که ندارم به هیچ باب
از هیچکس به غیر خدا هیچ منتی
۲
در پای گل نشسته و بر سرو قامتش
دل بسته ایم وه که چه عالیست همتی
۳
بر دوستان مبارک و بر دشمنان چنان
هستیم از خدای بر این خلق رحمتی
۴
مائیم و سرخوشان خرابات کوی عشق
جامی و ساقئی و حضوری و صحبتی
۵
روزی نشد ملول دل بنده ای ز ما
یاری ز ما نیافت کسی هیچ زحمتی
۶
داریم نعمت الله و از خلق بی نیاز
ای جان من کراست چنین خوب نعمتی
نظرات