
شاه نعمتالله ولی
قطعهٔ شمارهٔ ۳۱
۱
بنه رو بر در میخانهٔ او
توجه خود به آنجا می توان کرد
۲
مرا گوئی به جانان جان توان داد
نکو کاریست جانا می توان کرد
۳
حباب از چشمهٔ آبی چه جوئی
شنا در آب دریا می توان کرد
۴
دو عالم را فدای آن یکی کن
به لطف خویش یکتا می توان کرد
۵
در آ در حلقهٔ رندان سرمست
که مستان را تماشا می توان کرد
۶
نظر از چشم نابینا چه جوئی
نظر از چشم بینا می توان کرد
۷
خراباتست و ما مست و خرابیم
حریفی جو چه با ما می توان کرد
۸
طلسم گنج بر هم می توان زد
چنان اسرار پیدا می توان کرد
۹
چو سید نعمت الله رند مستی
درین میخانه مأوا می توان کرد
تصاویر و صوت

نظرات