
شاه نعمتالله ولی
قطعهٔ شمارهٔ ۴۱
۱
شیخ الاسلام احمد جامی
که دم مرده از دمش حی شد
۲
می اوشد عسل چنین گویند
منکر او مشو مگو کی شد
۳
باز رندی دگر به یک جذبه
خم او پاک خالی از می شد
۴
نه میش ماندنی عسل در خم
شکرش رفت و خالی از می شد
۵
گرچه تبدیل خلق خوش باشد
لیک آن خوشتر است لاشی شد
۶
نعمت الله که میرمستان است
فانی از خویش و باقی از وی شد
نظرات