
شاه نعمتالله ولی
شمارهٔ ۱۷
۱
گر به هستی آئی اینجا نیستی
کوش تا در راه هستی نیستی
۲
نیستی و دم ز هستی می زنی
از منی بگذر اگر یار منی
۳
ملک توحید از دوئی بر هم مزن
از دوئی در حضرت او دم مزن
۴
اعتباری باشد این ما و توئی
اعتباری خود ندارد این دوئی
۵
اسم اعظم در همه عالم یکی است
وحدت اسم و مسمی بی شکی است
۶
هرچه بینی صورت اسمای اوست
هر که یابی غرقهٔ دریای اوست
۷
جام و می گرچه دو باشد در نظر
در حقیقت یک بود نیکو نگر
۸
دو نماید گرچه یک باشد نه دو
یک بود دو گر نباشد ما و تو
۹
گر یکی را صد شماری صد یکیست
صد مراتب باشد و آن یک خود یکی است
۱۰
گرنه ای احول یکی را دو مبین
ور یکی می بیند آن ، تو دو مبین
۱۱
رو فنا شو از صفات و ذات خود
تا ز تو با تو نماند نیک و بد
۱۲
چون شدی فانی فنا شو از فنا
تا خدا ماند خدا ماند خدا
تصاویر و صوت

نظرات