
شاه نعمتالله ولی
شمارهٔ ۳۱
۱
ابتدا کردم به نام آن یکی
در وجود آن یکی نبود شکی
۲
یک وجود است و صفاتش بی شمار
آن یکی در هر یکی خوش می شمار
۳
چشم احول گر دو بیند تو مبین
تو یکی می بین چو احول دو مبین
۴
گر هزار آئینه دیدم ور یکی
آن یکی را دیده ام در هر یکی
۵
علم او آئینهٔ ذات وی است
آئینه خود غیر ذات او کی است
۶
او تجلی کرده خوش در آینه
می نماید آن یکی هر آینه
۷
روی او بنگر به نور روی او
تا چو آئینه نماید روبرو
۸
نوش کن جام حبابی پر ز آب
تا خبر یابی ز جام و از شراب
۹
ما درین دریا به هر سو می رویم
آبرو داریم و نیکو می رویم
تصاویر و صوت

نظرات