
شاه نعمتالله ولی
شمارهٔ ۳۸
۱
وجودی در همه عالم عیان است
ولی از دیدهٔ مردم نهان است
۲
به هر آئینه حسنی می نماند
ز هر برجی به شکلی نو برآید
۳
تو نقد گنج او در کنج عالم
طلب این کنج و این گنجینه فافهم
۴
حقیقت در دو عالم جز یکی نیست
یکی هست و در آن مأوا شکی نیست
۵
خیال ار نقش می بندد به خوابی
جز او تعبیر خوابی خود نیابی
۶
ز می جامیست پر می بر کف ما
حبابی می نماید عین دریا
۷
که دارد این چنین ذوقی که ما راست
که ذوق ما همه عالم بیاراست
۸
معانی بیان نعمت الله
بپرس از آفتاب و حضرت ماه
تصاویر و صوت

نظرات