
شاه نعمتالله ولی
شمارهٔ ۷۱
۱
چشم عالم روشن است از نور او
ناظر او نیست جز منظور او
۲
مینماید نور او در آینه
نه به یک آئینه در هر آینه
۳
دیدهٔ ما دیده نور او به او
لاجرم بیند همه عالم نکو
۴
خوش خیالی نقش بسته در نظر
یک نظر در چشم مست ما نگر
۵
رند سر مستیم و با ساقی حریف
خوش می صافی و خوش جامی لطیف
۶
در خرابات فنا افتادهایم
سر به پای خم می بنهادهایم
۷
لب نهاده بر لب ساغر مدام
همدم جامیم دایم والسلام
تصاویر و صوت

نظرات