
شاه نعمتالله ولی
شمارهٔ ۸۱
۱
دیدیم خیال موج و دریا
نقشی است بر آب دیدهٔ ما
۲
بر پردهٔ چشم ما سوی اللّه
نقشی است خیال بسته واللّه
۳
نقاش نگر که نقش بسته
با نقش خوشش خوشی نشسته
۴
یک عین بود بسی مظاهر
عینی به مظاهر است ظاهر
۵
ذاتش بنمود در مرایا
صورت بستند جمله اشیا
۶
فیاض به فیض اقدس ای جان
فرموده تعینات اعیان
۷
اعیان در علم ثابتانند
بالذات بدانکه عین ذاتند
۸
هر عین به تو عیان نماید
اسمی چو نقاب برگشاید
۹
مجموع صفات او نسب دان
انساب همه از او فرو خوان
۱۰
بحر است و حباب و موج و جو چار
هر چار یکی بود به ناچار
۱۱
هر فیض خوشی از این فیوضات
فتحی است که بخشدت فتوحات
۱۲
جامی به کف آر تا توانی
می نوش ز خم خسروانی
۱۳
می نوش به ذوق در سحر گاه
شادی روان نعمتاللّه
نظرات