
شاه نعمتالله ولی
شمارهٔ ۸۳
۱
چون رسول خدا به امر خدا
عزم فرمود تا به دار بقا
۲
حوریان صف زدند رد گردش
گرد او بود گرد بر گردش
۳
علمش آمد که یار غار تو ام
عمل آمد که دوستدار تو ام
۴
اعتقاد آمد و جمالی خوش
حال آمد چه حال ، حالی خوش
۵
جلوه کرده مقام او ، او را
ره نموده کلام او ، او را
۶
روح پیغمبران به استقبال
آمده از برای عزّ و کمال
۷
رحمت حق نزول فرموده
عذر امّت قبول فرموده
۸
اول صبح و عاقبت محمود
به سلامت عزیمتی فرمود
۹
جان پاکش ز تن عزیمت کرد
حس و روحش روان عزیمت کرد
۱۰
رفت رضوان ز روضه کف بر کف
زده خال سیه بدو مطرف
۱۱
جنّت آراسته که شاه آمد
مظهر حضرت اله آمد
۱۲
جمع یاران چو آنچنان دیدند
غم دین داشتند و ترسیدند
۱۳
که مبادا که دین خلل یابد
دشمنی از میانه بشتابد
۱۴
رفتن او مثل به خواب زدند
چنگ در سنّت و کتاب زدند
۱۵
نیک دریاب این سخن به تمام
تا بیابی مراد خود والسلام
نظرات