شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۱۱ - گل بادام

۱

سُرخ و بیجاده رخ و تازه لب از باده و مست

رفته از غایتِ مستی گلِ بادام از دست

۲

مُتِرَشِّح غد و موزون قد و میگون لب و مست

جامه گلنار و کمر زرکش و ساغر در دست

۳

طُرّه‌اش شعبده‌باز و نگهش شهرآشوب

چشم بیمار و دو ابروی وی بیمارپرست

۴

سرِ زلفش که به تحریکِ صبا رقصی داشت

هر قدم طَبلهٔ مُشکی به سرِ توده شکست

۵

دیرگاه از می هوش آمد و بیمارم دید

گفت: افسوس که بر دیدهٔ رَه خوابت هست

۶

گفتم: از دستِ خیالِ تو، بخندید و بگفت:

کامشب آیا هوسِ وصلِ نگارینت هست

۷

جَستَم از جای به صد شوق که آری آری

ای مبارک شبِ آن کس که ز هجرِ تو برست

۸

سرو قدّش به خرام آمد و با صد شفقت

بر سر کهنه لحافی که مرا بود نشست

۹

کرد تا وقتِ صباحم به صبوحی مشغول

ز اختلاطِ می و معشوق شدم بی‌خود و مست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۰ - ۰۷:۳۹:۳۹
به به زهی زه زه
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۰ - ۰۷:۴۱:۱۰
امیختن با mix همریشه است
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۲۰ - ۰۸:۳۵:۰۷
بیجاده نوعی سنگ سرخ است مانند یاقوت ولی کم ارزش ! اما کهرباست به آن معنی که کاه را میرباید و پر مرغ را جذب میکند وقتی میگویند بیجاده طبع یعنی کسی که با مردم حیله میکند
user_image
مهناز
۱۳۹۴/۰۴/۲۷ - ۰۳:۴۰:۲۱
شعری بسیار زیبا که این شعر حافظ علیه الرحمه را تداعی میکند. زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست...برای مثال: "گفت ای عاشق شوریده من خوابت هست" با "گفت افسوس که بر دیده ره خوابت هست"
user_image
مهناز
۱۳۹۴/۰۴/۲۷ - ۰۸:۰۶:۲۲
به نظر میرسد وزن این مصرع به این شکل صحیحتر باشد :ای مبارک شب آنکس"که" ز هجر تو برست.