شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو

۱

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری! افطار رطب در رمضان مستحب است

۲

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه

بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است

۳

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد

این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است

۴

یا رب! این نقطهٔ لب را که به بالا بنهاد؟

نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است

۵

شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم

که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است

۶

پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ

که دمادم لب من بر لب بنت العنب است

۷

منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود

شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

۸

گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان

گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است

۹

عشق آنست که از روی حقیقت باشد

هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است

۱۰

گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد

سودن چهره به خاک سر کویش سبب است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۰ - ۰۷:۵۱:۰۱
إفطار از فتاردن است یعنی پاره کردن باز کردن
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۰ - ۰۷:۵۳:۱۱
اینجا صبوحی به سزاواری زباناوری خود را نشان میدهد ، درود به صبوحی چرب سخن
user_image
محمد
۱۳۹۲/۰۴/۲۹ - ۰۱:۵۲:۲۶
دریغ از آن که شاعرانی از این دست از یادها مغفول ماندند شاید خرده بگیرند که شعرشان کوچه بازاری است اما واقعیت این است شعر ی شعر است که مخاطبی همه گیر داشته باشد. آهنگ این شعر تشبیهات و ترکیبات همه پسند است روحش شادو دست مریزاد به متولیان این سایت
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۹ - ۰۴:۲۲:۲۲
همه پسندی هم خود نیرویی است در شعر ، ولی هیچ گاه یک ادم عامی شعر بوی جوی مولیان را نمی پسندد و نیز بیشتر ، پارسال باهم دسته جمعی ..... را ترجیح می دهد !
user_image
مسعود
۱۳۹۲/۰۹/۰۱ - ۰۵:۲۵:۰۵
در این فکرم که اگر شاطر عباس، چنان که گویند، امی بوده و سواد خواندن نداشته ، پس از کجا می دانسته که زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد!؟
user_image
سعید نیکوخصلت
۱۳۹۲/۱۱/۲۲ - ۱۱:۰۸:۴۸
شعر عالی است. هم عامه پسند و هم کاملاً عرفانی است.
user_image
ناقلی
۱۳۹۲/۱۱/۲۵ - ۰۲:۱۴:۳۴
شعر شون کاملا عرفانیست بعنوان مثال :شحنه اندر عقب است ومن از آن می ترسم *که لب لعل تو،آلوده به ماء العنب است بنظرم مراد از شحنه مرگ وترس از بعداز مستی دنیاست
user_image
بیژن
۱۳۹۳/۰۵/۰۷ - ۰۳:۰۰:۲۰
مراد از شحنه در بیت (شحنه اندر عقب است ومن از آن می ترسم *که لب لعل تو،آلوده به ماء العنب است) داروغه است .و مغنای بیت اینست : که من از داروغه که کارش دستگیر کردن شراب خواران است میترسم , چون لبی را مکیده که به( ماء العنب ) که مراد شراب است الوده بوده. عرفان از لابلای ابیات این اثر والا موج میرند. خدا قوت به شما دوستان.
user_image
رزا
۱۳۹۳/۰۵/۲۰ - ۰۰:۰۳:۱۱
همه چیز که قرار نیست عارفانه باشه چه اشکال داره عاشقانه باشه حالا که همه اسرار دارن ازش معنای عرفانی پیدا کنن
user_image
بهرنگ
۱۳۹۳/۰۵/۲۲ - ۱۳:۱۶:۱۶
درود به همگیکسی میدونه منظور از «مکیدن» در مصرع زیر چیه؟«نقطه هرجا غلط افتاد مکیدن ادب است»
user_image
بهرنگ
۱۳۹۳/۰۵/۲۲ - ۱۳:۱۷:۳۳
البته اگه منظور کل مصرع رو بگید ممنون میشم.
user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۷/۱۱ - ۱۳:۲۶:۴۶
سلام در زمان قدیم در مکتبخانه ها که پاک کن نبوده اگر در موقع نوشتن اشتباهی کوچک پیش می آمد مثلا نقطه ای اشتباه نوشته میشد آنرا با زبان میمکیدند در اینجا شاعر با اشاره به این موضوع میگوید که خال بالای لب یار که بزعم او در جای درستش نیست را باید با مکیدن پاک کردیا علی
user_image
علی رضا صادقی
۱۳۹۳/۱۲/۲۶ - ۱۱:۵۳:۲۰
"مکیدن ادب است" نوعی حسن طلب است برای درخواست بوسه_ امیر معزی در یک رباعی محترمانه و با حسن طلب از شاه اسب می خواهد: شاه ادبی کن فلک بدخو را... گر چشم رسانید رخ نیکو راگر گوی خطا کرد به چوگان زن.... ور اسب خطا کرد به من بخش او را
user_image
عرفان رهبری
۱۳۹۴/۰۳/۲۵ - ۰۱:۵۴:۰۸
شب ماه رمضانرخ ننما سوی فقیه که دهد مژده جهان را به گمان شب عید
user_image
فاطمه
۱۳۹۴/۰۴/۱۳ - ۱۱:۴۸:۰۹
بنده نیز هر چقدر تلاش نمودم موفق به یافتن معانی عرفانی در این سروده نشدم. حال یا استعداد دوستان در یافتن معانی عرفانی بیش از حد بالاست و یا استعداد اینجانب بیش از حد پایین :)
user_image
پگاه
۱۳۹۴/۰۶/۰۲ - ۰۲:۵۶:۳۷
من شعر را اینطور شنیدم:بیت 1 مصرع 2: "وقت" افطار رطب در رمضان مستحب استبیت 2: روز ماه رمضان زلف میفشان که "فقیر" // بخورد روزه خود را به "گمانی" که شب استبیت 3 مصرع 2: "پس چرا" نقطه خال تو به بالای لب است.البته شاید در کل خیلی تفاوت نکند. اما واقعا فقیر (عاشق بیچاره) به نظرم بهتر از فقیه در شعر می نشیند. و به نظرم بقیه کلمات جایگزین هم همینطور. البته من اصل شعر را ندیدم.
user_image
پگاه
۱۳۹۴/۰۶/۰۲ - ۰۲:۵۹:۴۸
من این شعر را اینطور شنیدم: بیت 1 مصرع 2: "وقت" افطار رطب در رمضان مستحب استبیت 2: روز ماه رمضان زلف میفشان که "فقیر" // بخورد روزه خود را به "گمانی" شب استبیت 3: "پس چرا" نقطه خال تو به بالای لب استمن اصل شعر را ندیدم، اما به نظرم کلمات جایگزین بیشتر در شعر می نشینند. مخصوصا فقیر (عاشق بیچاره) به جای فقیه
user_image
چعفری انی
۱۳۹۴/۰۶/۰۵ - ۰۰:۱۰:۰۵
کلمه فقیه بسیار جالب و درست می باشد معنی مصرع با این کلمه کامل است
user_image
ابی
۱۳۹۴/۰۸/۰۲ - ۱۳:۲۳:۵۳
واقعا این شعر یکی از اشعار عاشقانه ی قوی و زیباییست که خوندم و رحمنت خپروردگار به روح بزرگ این مرد
user_image
امیرحسین بیات
۱۳۹۴/۱۱/۱۴ - ۰۳:۵۰:۱۲
واقعا عالیه این شعربسیار بسیار بسیار زیباست و تفاسیرش عمیق
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۲/۱۳ - ۱۹:۵۹:۳۵
مثل اینکه این شعر از شاطر عباس نیست و از رضوانی شیرازی است.آقا سعید اگر هم از صبوحی باشد بی سواد بودنش اشکالی به فهم نقطه ی زیر لب در هنگام نوشتن، وارد نمی کند. می تواند این نکته را از کسی شنیده باشد چنانکه شاعران کور و روشندلی که از تولد کور بوده اند هم بسیاری چیزها را توصیف می کنند.
user_image
سمانه ، م
۱۳۹۴/۱۲/۱۴ - ۱۷:۰۷:۲۱
گمان نمی کنید به این غزل دو بیت اضافه شده یا تغییری در آن داده باشند چون در بیتهای 4 و 8 قافیه ها به ” ادب “ختم شدهو در بیتهای 5 و 6 لغت العنب آمده ، که تکرار همان قافیه در دو بیت با روال معمول غزل همخوانی ندارد، هرچند که غزل بسیار زیبایی ست
user_image
سمانه ، م
۱۳۹۴/۱۲/۱۵ - ۰۶:۴۷:۰۶
این غزل را در جایی خواندم که نقصی که اشاره کردم نداردروزه دارم من و افطارم از آن لعل لب استآری افطار رطب در رمضان مستحب استروز ماه رمضان زلف میفشان که فقیهبخورد روزه خود را به گمانش که شب استزیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهنداین عجب نقطه خال تو به بالای لب استیارب این نقطه که به بالا بنهادنقطه هرجا غلط افتاده مکیدن ادب استشحنه اندر عقب است و من از آن می ترسمکه لب لعل تو آلوده به ماء العنب استمنعم از عشق کند زاهد و آگه نبودشهرت عشق من از ملک عجم تا عرب استعشق آنست که از روی حقیقت باشدهرکه را عشق مجازیست حمال الحطب استگر صبوحی به وصال رخ جانان جان دادسودن چهره به خاک سر کویش سبب است
user_image
عبدکریمی
۱۳۹۵/۰۳/۱۶ - ۱۳:۱۷:۴۵
در نوشتار قدیم هرگاه نقطه ای زاید بود بلافاصله نویسنده نی مانندی می گذاشت و آن جوهر را می مکید و از بین می برد
user_image
عبدکریمی
۱۳۹۵/۰۳/۱۶ - ۱۳:۱۹:۴۹
و دوستانی که عیب قافیه گرفته اند توجه نمایند که برای قافیه مصوت و صامت یا صامت های پایانی باید یکسان باشد و در تمام ابیات رعایت شده و صحیح است
user_image
وحدت فرهادی
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ - ۲۱:۱۵:۰۱
یکی از دوستان نوشته اگر شاطر عباس سواد نداشته پس چطور این شعر را نوشته یاد اور می شوم که شاید ایشان مثل منه حقیر سواد داشته ولی مدرک نداشته یه جورایی خود ساخته بود من نامم این نیست که اوردم من هم مدرک ندارم ولی هم چند جلد رمان نوشتم و کتاب شعر دارم
user_image
جواد آقامحمدی
۱۳۹۵/۰۳/۲۵ - ۰۶:۵۱:۲۴
این غزل فصیح الزمان رضوانی شیرازی به اشتباه به شاطر عباس صبوحی نسبت داده می شود. این شعر هم به صورت دستنوشته با خط خود فصیح الزمان رضوانی و هم در کتاب شعر فصیح که سال 1306 در تهران چاپ شده موجود می باشد .
user_image
خسروفشارکی
۱۳۹۵/۰۴/۱۰ - ۱۳:۱۳:۳۶
صحیح مصرع اول دربیت اول:روزه دارم من ومیلم ازآن لعل لب استصحیح مصرع دوم دبیت دوم:روزه ماه صیام ....
user_image
عباس بروجردی
۱۳۹۵/۰۸/۱۲ - ۲۳:۵۰:۳۵
روزه دارم من و افطارم از ان کنج لب است کاملا درستهچون مرسومه که موقع افطار روزه داران پس از خوردن چایی یا فنداغ برای دفع رطوبت خرما هم میخورند و حال شاعر خواسته روزه را با کنج لب یار که همچو قند شیرین هست افطار کنه و در مورد خال لب که حرف ب نقطه در زیر بایستی باشه که اون حرف ب خوانده شود شاغر خوش ذوق نقطه را بالای لب دیده و برای انکه موفق به مکیدن لب یار بشود این بهانه را اورده است و بیت چهارم کاملا درست و موزون است
user_image
علی رضا صادقی
۱۳۹۵/۱۲/۲۸ - ۱۲:۲۵:۴۹
برای امین گیخا: افطتر کلمه ای عربی است نمیشه از ریشه "فتاردن" باشه. ط در فطر دال لر عربی بودن کلمه است و معنای آن هم در کنار سایر معانی شکستن روزه است همان خوردن و نوشیدن.
user_image
علی رضا صادقی
۱۳۹۵/۱۲/۲۸ - ۱۲:۲۸:۲۳
صبوحی امی بوده اما از کمی سواد خواندن و نوشتن بهره داشته و می دانسته که "لب" چگونه نوشته می شود.
user_image
sh
۱۳۹۶/۰۳/۰۸ - ۱۲:۱۸:۰۴
معنی کامل این شعر رو میخواستم خط ب خطشو ممنون میشم معنیشو بهم بگید
user_image
مهدی
۱۳۹۶/۰۳/۲۰ - ۰۶:۵۳:۱۹
پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگکه دمادم لب من بر لب بنت العنب استمعنی این بیت رو میخوام لطفا
user_image
نریمان
۱۳۹۶/۰۵/۱۸ - ۰۵:۱۸:۳۰
نقطه کلمه لب پایین است ولی خال لب بالا است شاعر به.درستی گفته. این عجب نقطه خال تو به بالای لب است .فقط خدواند میتواند نقطه لب رو بالا بگذارد انهم همان خال زیبای است که من هم دارماین خال به صورت چنان زیبایی می بخشد که شاعر آرزوی بوسیدنش رو دارد.
user_image
همایون شیخ رباط
۱۳۹۸/۰۳/۰۶ - ۱۲:۵۱:۳۰
با درود خدمت همه عزیزان بنده شعری با اقتباس از این غزل زیبا سرودم امیدوارم مورد پسند واقع بشود .میفشان گیسوانت شد شب تار گمان کرد روزه دار گردیده افطارمده بر باد سیه مویت نگارا فقیه آید به سویت آشکاراهمه عمری که کرد پرهیزکاری به بادش میدهد با بیقراریشود شیدا و گردد مست مویت ز دین بیزار و دیوانه به کویتمکن جانا همه توبه شکستند همه از بوی زلفت مست مستندمن و زاهد به یاد آن دو زلفان ز دین و عقل برگشتیم گریزاننگر ما از همه عالم بریدیم ولی از زلف تو مویی نچیدیمبیا ای نازنین بر ما گذر کندمی با عاشقانت هم بسر کنشعر: همایون شیخ رباط
user_image
جهن یزداد
۱۳۹۸/۰۳/۱۰ - ۲۳:۴۲:۰۵
این شعر از فصیح الزمان رضوانی شاعر عصر ناصری و شاعر مخصوص ناصر الدین شاه است - اشعار دیگر شاطر عباس نیز از دیگران است و گویی ادم خوش ذوقی محموعه ای از بهترین اشعار این سبکی را جمع کرده و به شاطر عباسی منسوب کرده و در واقع همچین شاعری وجود خارجی ندارد --
user_image
جهن یزداد
۱۳۹۸/۰۳/۱۰ - ۲۳:۴۷:۱۳
دوستی که نام شیخ رباط - نوشتید باید عروض و اوزان شعری را بخوانید و به این نوع نوشته غزل نمی گویند بیشتر ابیات وزن را شکسته اید و در ابیات ضعف تالیف نیز بسیار است ولی چون طبع شعر داری اگر جوان هستید و فرصت اینده دارید میتوان با خواندن عروض و تمرین شاعر شوید
user_image
همایون شیخ رباط
۱۳۹۸/۰۳/۱۵ - ۰۷:۱۴:۳۲
درود بر جناب برمکی ارادتمندم ایرادات وارده بنده بر شعر قبول دارم چون بنده اوزان شعر را بلد نیستم در واقع هیچ آموزشی در مورد شعر ندیدم و این شعر را هم حالت مثنوی دارد خودم قبول دارم غزل نیست بنده جوان هستم و علاقمند به شعر کهن انشالله عمری بود قصد دارم وزن ها را یاد بگیرم که بتوانم بهتر شعر بگم ممنونم از راهنماییتون
user_image
توکل
۱۳۹۹/۰۲/۰۶ - ۱۰:۰۳:۲۵
سلام همانطور که بعضی اساتید گفته اند این شعر از صبوحی قمی نیست و از رضوانی شیرازی است .خیلی از شعرهایی که در دیوان جناب صبوحی ست از ایشان نیست و به اشتباه به ایشان نسبت داده شده است رجوع کنید به مقاله استاد حائری در خصوص تصحیح دیوان فصیح الزمان رضوانی شیرازی
user_image
ناصر اقتصادی
۱۳۹۹/۰۲/۱۱ - ۰۰:۴۱:۵۱
یغما به سبب شغل اصلی‌اش به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور است.چون سخن از دانش خواندن و نوشتن، درست دیدم که یادی هم از زنده نام "حیدر یغما" بکتم که خواندن و نوشتن نمی دانست و سروده های نابش برگ های زرین سرایش پارسی است.یادش گرامی.خواهشمندم در باره ایشان در تارگاه جهانی بخوانید و یادش را زنده کنید.
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۰/۰۳/۰۶ - ۱۲:۵۱:۲۶
کسی با نام شاطرعباس که شاعر این اشعار باشد نیست  و در خوانانبود پاره ای شعرا گویی دوستان دو شاعر بزرگ کابل و بدخشان صوفی عشقری  و رشته بدخشی را نمیشناسند که سروده های بیدلی دارند و هر کس شعر بیدل را بشناسد میداند بیدلی سرودن چقدر سخت است البته در زبان عربی  همه بی سوادان چوپانان از مرد و زن اشغار بسیار بلندی میگویند که با بزرگترین شاعران جهان برابری و برتری دارند و شاید تنها ده در صد از عربها باشند که شاعر نباشند البته این تنها در  عربستان و عراق و شیخنشینان و یمن  و عشایر سوریه اینگونه است
user_image
Hamzeh Hashemi
۱۴۰۲/۰۵/۰۳ - ۱۷:۳۰:۴۰
این شعر از فصیح الزمان رضوانی شیرازی است که به اشتباه در دیوان شاطرعباس آمده. نسخه اصلی شعر: روزه دارم من و افطارم از آن لعلِ لب استآری افطارِ رطب در رمضان مستحب استروز ماه رمضان زلف میفشان که فقیهبخورد روزۀ خود را به خیالی که شب استزیر «لب» وقت نوشتن همه‌کس نقطه نهدگو چرا نقطۀ خال تو به بالای لب است؟!سروِ قدِ تو که دارد ثمر از آن لبِ نوشنخلِ امّید بوَد یا که درخت رطب است؟پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگتا دمادم لب ما بر لب بنت‌العنب استنسبت قدّ تو با شاخۀ طوبی ندهمکه برِ قامت تو شاخۀ طوبی حطب استتاب ما زآن سر زلف و تب ما ز آتش عشقتن و جان در شب هجرت هم در تاب‌وتب استنه عجب گر بدری پردۀ رضوانی راتو زرِه می‌دری و پردۀ سعدی قصب استخویش را خواندم اگر سعدی دوران نه عجبکه مرا هرکه بدین نام نخوانَد عجب استآن که سعدیّ ِ زمان خوانْد مرا دانی کیستشاهِ با دادودهِش خسرو عالی‌نسب استناصرالدین‌، شه جمجاه که از گوهرِ پاک کانِ فضل و کرم و معدنِ علم و ادب است