شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۳۳ - همت مردانه

۱

ای خوش آنانکه قدم بر در میخانه زدند

بوسه دادند لب ساقی و پیمانه زدند

۲

به حقارت منگر باده کشان را، کاین قوم

پشت پا بر فلک از همّت مردانه زدند

۳

خون من باد حلال لب شیرین دهنان

که به کار دل من، خندهٔ مستانه زدند

۴

جانم آمد به لب امروز، مگر یاران دوش

قدح باده به یاد لب جانانه زدند؟

۵

مردم از حسرت جمعی که از آن حلقهٔ زلف

سر زنجیر به پای من دیوانه زدند

۶

عاقبت یک تن از آن قوم نیامد به کنار

که به دریای غمت از پی دردانه زدند

۷

بندهٔ حضرت شاهی شدم از دولت عشق

که گدایان درش، افسر شاهانه زدند

۸

هیچکس در حرمش راه ندارد کاینجا

دست محروم به هر محرم و بیگانه زدند

۹

گرچه کاشانهٔ دل، خاص غم مهر تو نیست

پس، چرا مهر تو را بر در این خانه زدند؟

۱۰

دل گم گشتهٔ ما را نبود هیچ نشان

مو به مو هر چه سر زلف تو را شانه زدند

۱۱

آخر از پیرهن چاک صبوحی سر زد

آتشی را که نهان بر پر پروانه زدند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سعید اخیانی
۱۳۹۳/۱۰/۳۰ - ۰۰:۲۰:۳۹
این غزل با کمی تغییرات در همین سایت در غزلیات فروغی بسطامی تحت شماره 224آمده است .لطفا صاحب نظران گرامی مشخص فرمایند اصل غزل سروده کدام یک از دو شاعر می باشد؟
user_image
حسین خلج
۱۳۹۴/۰۱/۲۸ - ۲۰:۰۰:۰۸
بنده در دیوان اشعار فروغی بسطامی این غزل را دیده بودم .
user_image
کسرا
۱۳۹۵/۰۳/۱۶ - ۰۳:۱۶:۴۲
با سلام ... این غزل بدون شک متعلق به فروغی بسطامیست