
شاطر عباس صبوحی
شمارهٔ ۴۶ - زلف و خال
۱
ای خواجه چشم من همه سوی خط است و خال
تو در خیال مال و در اندیشهٔ منال
۲
من معترف که باده حرامست میخورم
ای شیخ مال وقف چه سان بر تو شد حلال؟
۳
جُستی نشان او که مبادا نشان او
هر جا بر افکند صنمی پرده از جمال
۴
در گوش بود حرف فراقم فسانهای
غافل ز بازی فلک و مکر بد سگال
۵
هر درد را دوائی و هر خار را گلی است
ایدل خموش باش دمی آنقدر منال
۶
شبهاست باز دیدهام از آرزوی تو
تا از شمایل تو حکایت کند مثال
۷
گفتی که دام و دانه دل از کجا ببین
بر روی دوست زلف و برخسار یار خال
۸
ای باد حال زار صبوحی بگو به یار
امّا نه آنقدر که از او گیردش ملال
نظرات