شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۵ - مسوزان

۱

ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیم‌جانم را

بکَن بال و پرم، امّا مسوزان استخوانم را

۲

اگر قصد شکارم داشتی اینک اسیرم من

دگر از باغ بیرون شو، مسوزان آشیانم را

۳

به گردن بسته‌ای چون رشتهٔ بر پای زنجیرم

مروّت کن اجازت ده که بگشایم زبانم را

۴

به پیرامون گُل از بس خلیده خار در پایم

شده خونین بهر جایی چمن بینی نشانم را

۵

در این کنج قفس دور از گلستان، سوختم، مُردم

خبر کن ای صبا از حال زارم، باغبانم را

۶

ز تنهائی دلم خون شد، خدا را محرم رازی

که بنویسم بسوی دوستانم، داستانم را

۷

من بیچاره آن روزی به قتل خود یقین کردم

که دیدم تازه با گرگ اُلفتی باشد، شبانم را

۸

اسیرم ساخت در دست قضا و پنجهٔ دشمن

دوچار خواب غفلت کرد از اوّل پاسبانم را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۰ - ۰۷:۲۵:۱۶
از روی واژه پیرامون واژه ترامون را داریم که یعنی قطر ، خود قطر به عربی یعنی کشور مثلا قطرین الشقیقین یعنی دو کشور دوست و برادر
user_image
جعفر عسکری
۱۳۹۶/۰۱/۱۵ - ۰۲:۳۳:۳۹
بهتره به جای "دوچار"،دچار نوشته بشه