شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۶۱ - گلگون قبا، خونین کفن

۱

از حسرت شمع رخت، افتاده در طرف چمن

یکجا صبا، یکجا خزان، یکجا گل و یکجا سمن

۲

برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود

فوجی ز رو، بعضی ز مو، خلقی ز لب، من از دهن

۳

چون در تکلّم می‌شوی از حسرتت گم می‌کند

سوسن زبان، قمری فغان، بلبل نوا، طوطی سخن

۴

اندر خرامشهای تو از طرف بستان می‌فتد

سرو از قد و آب از روش، رنگ از گل و حالت ز من

۵

ببرید خیاط ازل دو جامه بر اندام ما

از بهر تو گلگون قبا، وز بهر من خونین کفن

۶

هر گه که بنشینی ز پا، برگرد سر می‌گرددت

شمع از زمین، ماه از زمان، عقل از سر و روح از بدن

۷

از وصف آن خورشید رو، پرسد صبوحی گفتمش:

رخساره مه، زلفان سیه، چشمان غزال، ابرو ختن

تصاویر و صوت

نظرات