
شاطر عباس صبوحی
شمارهٔ ۷۰ - گره مار به مار
۱
به اختیار زدم دل به زلف یار، گره
به کار خویش، فکندم به اختیار، گره
۲
شمارهٔ گره زلف خود، به سبحه مکن
که صد گره چه کند در بر هزار گره
۳
گره مزن سر زلف دو تا به یکدیگر
که هیچکس نزند ما ر را به مار، گره
۴
ز ابروی عرق آلودهات گره بگشا
که خورده بر دم شمشیر آبدار، گره
۵
به سایهٔ مژه ام پا منه، که میترسم
خدا نکرده خورد برگ گل به خار، گره
۶
گره زدی سر زلف و، دلم ز ناله فتاد
فتد ز نغمه، چو افتد به سیم تار، گره
۷
بسی دهان تو تنگ است در سخن گوئی
که در لبان تو، مو میخورد هزار گره
۸
بسی به کار صبوحی گره زده زلفت
چو مفلسی زده بر سیم خوش عیار، گره
نظرات