شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۷۲ - زلف و شانه

۱

بر جان، شرار عشقت، خوش می‌کشد زبانه

باور نداشت بختم، این دولت از زمانه

۲

دیشب دل پریشم، تا صبح، شکوه می‌کرد

گاهی ز دست زلف، گاهی ز دست شانه

۳

خواهم که چون سکندر، گرد جهان بگردم

شهد لبت بنوشم، آب بقاء بهانه

۴

فرهاد، بهر شیرین، گر کَند جوئی از شیر

من کرده‌ام ز دیده، سیلاب خون روانه

۵

وقت صبوحی آمد ای ساقی سحر خیز

برخیز تا بنوشیم، از این می شبانه

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
بابک
۱۳۹۵/۰۲/۰۴ - ۰۵:۳۸:۳۳
در بیت دوم، '' زلفت '' درست به نظر میاد.