شاطر عباس صبوحی

شاطر عباس صبوحی

شمارهٔ ۷۴ - باز، دل می‌بری

۱

ای که صد سلسله دل، بسته به هر مو داری

باز دل می‌بری از خَلق، عجب رو داری

۲

خون عشّاق، حلال است، مگر در بر تو

که به دل، عادت چنگیز و هلاکو داری

۳

از گل و لاله و سرو لب جو، بیزارم

تا تو بر سرو قدت روضهٔ مینو داری

۴

تو پریزاده نگردی به جهان، رام کسی

حالت مرغ هوا، شیوهٔ آهو داری

۵

این خط سبز بود سر زده زان شکّر لب

یا که در آب بقا، سبزهٔ خودرو داری

۶

جای مستان همه در گوشهٔ محراب افتاد

تا که بالای دو چشمت خم ابرو داری

۷

گر صبوحی شده پا بست تو، این نیست عجب

تا که صد سلسله دل، در خم گیسو داری

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمودی
۱۳۹۵/۱۱/۱۲ - ۱۱:۴۱:۱۸
آیا بیت ( ای که در کنج لبت خال مسیحا داری- مرده را زنده کنی معجز عیسی داری ) مربوط به همین غزل است یا خیر اگر نیست پس چه کسی آنرا سروده و غزل کامل آن کدام است ؟ از اساتید اگر راهنمایی دارند مرقوم نمایند منت بر اینجانب میگذارند.
user_image
شهربانو
۱۳۹۹/۰۹/۲۷ - ۱۱:۴۲:۱۴
لطفا بزرگواری که این حاشیه رو نوشتن برای من ادرس ایمیل بدید. خیلی مهمه برام باید باهاشون ارتباط بگیرم . چون شاعر این شعری خواستن رو میشناسم آیا بیت ( ای که در کنج لبت خال مسیحا داری—- مرده را زنده کنی معجز عیسی داری ) مربوط به همین غزل است یا خیر اگر نیست پس چه کسی آنرا سروده و غزل کامل آن کدام است ؟ از اساتید اگر راهنمایی دارند مرقوم نمایند منت بر اینجانب میگذارند.Comment by محمودی — بهمن 12, 1395 @ 8:11 ب.ظ