
شاطر عباس صبوحی
شب
۱
دست بر زلفش زدم، شب بود، چشمش مست خواب
برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب
۲
گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو
گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب
نظرات
عزیز آلی
د. ق. مصلح بدخشانی