وفایی شوشتری

وفایی شوشتری

شمارهٔ ۱۸

۱

یکدم از زیر نقاب ای ماهرو بنما جبین

تا زکف خورشید را آئینه افتد بر زمین

۲

عکسی از روی تو ای مه گر بتابد در چمن

تا ابد خورشید خواهد رُست جای یاسمین

۳

گر تو گُل باشی چکد از دیده ی بلبل گلاب

ور تو شمعی از پر پروانه ریزد انگبین

۴

گر تویی ساقی سزد، مستی نمایم بی شراب

ور تویی شاهد برافشانم به هستی آستین

۵

گر اشاره از لب لعل دُر افشانت بود

هر دو گیتی را توان آورد در زیر نگین

۶

خواهمت یک لحظه با آئینه کردن روبرو

تا که خود، برخود بگویی صدهزاران آفرین

۷

ترک چشم مست خونریزت پی نخجیر دل

برکفش زابرو کمان پیوسته باشد در کمین

۸

قد موزونت بود سروی که بارش آفتاب

لعل جان بخشت عقیقی هست با شکر عجین

۹

طوطی طبع «وفایی» شکّرین لعل ترا

گوئیا دیده است کاین سان گشته نطقش شکّرین

تصاویر و صوت

نظرات