وفایی شوشتری

وفایی شوشتری

شمارهٔ ۲۲

۱

زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم

که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم

۲

به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت

قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم

۳

زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی

دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم

۴

زیُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی

زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم

۵

ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو

که توبه یی ننمودم که توبه یی نشکستم

۶

ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من

درست بر سر پیمان و عهد روز الستم

۷

خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم

چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم

۸

گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی

همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم

۹

به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی»

جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم

تصاویر و صوت

نظرات